جدول جو
جدول جو

معنی رشوه دادن - جستجوی لغت در جدول جو

رشوه دادن
(تَ کَ دَ)
رشوت دادن. پاره دادن. (یادداشت مؤلف) :
هرچه اندوختم این طایفه را رشوه دهم
بوکه در راه گروگان شدنم نگذارند.
خاقانی.
کعبه مرا رشوه داد شقۀ سبزش
تاننهم مکه را ورای صفاهان.
خاقانی.
خاقانی اگر رشوه دهد خال لبش را
ملک دو جهان خواهد و کمتر نپذیرد.
خاقانی.
گرگ چون رشوه داده بود ز پیش
جست حق القدوم خدمت خویش.
نظامی.
و رجوع به رشوت دادن و رشوت و رشوه شود
لغت نامه دهخدا
رشوه دادن
پاره دادن بلکفت دادن
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
رشوه دادن
لرشوةً
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
رشوه دادن
Bribe
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رشوه دادن
soudoyer
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رشوه دادن
สินบน
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
رشوه دادن
رشوت دینا
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به اردو
رشوه دادن
ঘুষ দেওয়া
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
رشوه دادن
rüşvet vermek
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رشوه دادن
kutoa hongo
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رشوه دادن
뇌물을 주다
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
رشوه دادن
賄賂する
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رشوه دادن
לשוחד
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به عبری
رشوه دادن
menyuap
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رشوه دادن
रिश्वत देना
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به هندی
رشوه دادن
omkopen
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
رشوه دادن
sobornar
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رشوه دادن
corrompere
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رشوه دادن
subornar
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رشوه دادن
行贿
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به چینی
رشوه دادن
łapówkować
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
رشوه دادن
давати хабар
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رشوه دادن
bestechen
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
رشوه دادن
подкупать
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کَ دَ)
ادلاء. (ترجمان القرآن). اسلال. (تاج المصادر بیهقی). پاره دادن. رشوه دادن. دادن مال یا پولی برای انجام گرفتن تقاضای نامشروع. برطله. رشاء. (یادداشت مؤلف). دهن کسی بستن. دهن کسی شیرین کردن. قفل بر دهان کسی انداختن و زدن. (مجموعۀ مترادفات ص 178) :
آشکارا دهی از اندک و بی مایه زکات
رشوت حاکم جز در شب و پنهان ندهی.
ناصرخسرو.
ور زاهدی و نداده ای رشوت
یا پیش درست همچو دیواری.
ناصرخسرو.
مصانعه، رشوت دادن و مدارا کردن. (تاج المصادر بیهقی). شکم، رشوت دادن والی را. (تاج المصادر بیهقی).
- به رشوت دادن، به عنوان رشوه دادن. دادن چیزی برای انجام گرفتن درخواست خلاف حق و نامشروع:
جان خاقانی به رشوت می دهم ایام را
گر مرا زین روز غم روزی رهایی می دهد.
خاقانی.
ز گلپایگان رفت شخصی با ردو
که قاضی شود صدر راضی نمی شد
به رشوت خری داد و بستد قضا را
اگر خر نمی بود قاضی نمی شد.
میر عبدالحق
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ رُ شَ کَ دَ)
فریب دادن. فریفتن. گول زدن: من ندانستم که کار این قوم بدین منزلت است و عشوه دادند مرا به حدیث ایشان و راست نگفتند. (تاریخ بیهقی ص 585). پس اگر عشوه دهد کسی که حیلتی باید ساخت که مسعود بر جناح سفر است... نباید خرید. (تاریخ بیهقی). خردمند آن است که به نعمتی وعشوه ای که زمانه دهد فریفته نشود. (تاریخ بیهقی).
گفتی که چو وقت آید کارت به ازین سازم
این عشوه مده کآنگه افسوس گرت خوانم.
خاقانی.
گر فلکت عشوۀ آبی دهد
تا نفریبی که سرابی دهد.
نظامی.
سیره ای دارد عجب در دلبری
عشوه پیدا بوسه پنهان میدهد.
عطار.
لاجرم هیچ کدام شخص بر امیر و پیشوای خویش دلال نتواند و دیگری او را عشوه ندهد. (جهانگشای جوینی).
خوابست همی که مینماید
یا عشوه همی دهد خیالم.
سعدی.
دوش لعلش عشوه ای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم.
حافظ.
عشوه دادند که بر ما گذری خواهد کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت.
حافظ.
عشوه میداد که از کوی وفایت نروم
دیدی آخر که چنان عشوه خریدیم و برفت.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دختر یا زنی را به عقد ازدواج مردی در آوردن، چیزی را از دست دادن: خانه اش را شوهر داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوب دادن
تصویر رسوب دادن
لرد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه دادن
تصویر عشوه دادن
((~. دَ))
فریب دادن، گمراه کردن، فن آموختن، رمز آموختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریشه دادن
تصویر ریشه دادن
Root
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریشه دادن
تصویر ریشه دادن
укореняться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریشه دادن
تصویر ریشه دادن
verwurzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریشه دادن
تصویر ریشه دادن
укорінюватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریشه دادن
تصویر ریشه دادن
zakorzeniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریشه دادن
تصویر ریشه دادن
扎根
دیکشنری فارسی به چینی